باران ببار بر دل غمگین من هزار
تا گل شود شگوفه و خوشبو شود بهار!
.....................................................
.....................................................
تو خلدستان شهر من بیایم کی تماشایت؟
شوم غرق تن ناز و تبسم زیر لبهایت!
مرا بگذار تا جانم فدای عشق تو گردد
در آن لحظه که لبهایم همی بوسد سراپایت
****
**
*
چه یک صحرای خشک آشنایست!
که هر سو سیل و موج بی وفایست
ببین صحرای قلب اشکبارم
سرا سر پر ز تصویر جداییست!
****
**
*
دل شکستهء ما را انیس و یاور نیست
صدای گریهء مارا سمیع یک سر نیست
چی حاجتیست که دایم ازین جهان نالیم!
چرا ز خویش ننالیم که دل به دل تر نیست!
ای کاش قلب من به سحر باز می رسید
در صبحد م نسیم بت ناز می رسید
این زنگ غم که در دل و حلقم نشسته است
از جلوه های خور ؛ به پرواز می رسید
****
**
*